اصلاح رنگ در سینمای دیجیتال
مقدمه:
معمولا این تصور وجود دارد که اصلاح رنگ، فرآیند مرموز سروکله زدن با کنترلهای دشوار و اسکوپهای غیرقابل درک است. درست است که تا چند وقت پیش اصلاح رنگ به سختافزارهای گرانقیمت نیاز داشت، و این مانع برای دسترسی، باعث میشد تا افراد کمی با اصلاح رنگ آشنایی داشته باشند. اما در حال حاضر با بوجود آمدن سینمای دیجیتال و نرمافزارهای کاربردی چون داوینچی، پریمیر و فاینالکات این مشکلات از بین رفته است.
اصلاح رنگ به سه عرصه مربوط میشود:
۱- گرید کردن: این عمل بر روی تنظیم تونالیته و رنگ تمرکز میکند. برای گرید کردن دو مرحله وجود دارد؛
الف: اصلاح رنگ اولیه یا گرید کردن که با تغییر تونالیته سرو کار دارد(روشنایی و کنتراست).
ب: اصلاح رنگ ثانویه که رنگبخشی از یک تصویر را تغییر میدهد(رنگ یک شی یا لباس).
۲- تطابق: اصلاح رنگ میتواند برای تطبیق تونالیته و رنگ در چند کلیپ مورد استفاده قرار میگیرد. مثلا کلیپهایی که در زمانهای مختلفی از روز، دوربینهای متفاوت و تنظیمات مختلف دوربین فیلمبرداری شدهاند.
۳- بهبود: با استفاده از فنون اصلاح رنگ، این امکان وجود دارد که تصویر سینمایی را بهبود بخشیده و یک ظاهر جدید خلق کنید و از آن یک حس خاص و یک عنصر را بنا کنید تا به تصویر خود یک کیفیت خاص مانند فیلم بدهید.
در ادامه توضیحاتی در مورد ویژگیهای کلی رنگ ارائه میشود سپس به مقولهی اصلاح رنگ در سینمای دیجیتال میپردازم.
شناخت رنگ:
ایزاک نیوتون در سال ۱۶۶۶ چرخه رنگ را ابداع کرد، او اظهار داشت که نور باعث درک ما از رنگ میشود. چرخه رنگ یک طرح دایرهای برای تشخیص رنگها به صورت سازمان یافته و منظم است. از آن زمان تا کنون مدلهای رنگی زیادی به وجود آمده و مباحث زیادی در خصوص نظریههای رنگ در گرفته است. اما تمرکز ما فقط بر یک چرخه رنگ است که رنگها را با وضوح نشان میدهد.
چرخه رنگ یک ابزار سازمانیافته است که کمک میکند طبقههای اساسی برای رنگ ایجاد کنیم تا آسانتر درک شوند. این چرخه به عنوان یک نمودار به شما کمک میکند تا انواع رنگ را به خوبی تشخیص داده و همچنین مرجعی برای تصمیمات شما درخصوص پهنهی رنگ اثرتان میشود.
تصویر زیر، سه طبقهی اساسی رنگ را به شما نشان میدهد:
نخستین یا اصلی : قرمز، زرد و آبی
دوم یا ثانویه: سبز، بنفش و نارنجی
سوم: که از ترکیب دوتایی هرکدام از رنگهای اصلی و ثانویه به دست میآید.
رنگ اصلی رنگی است که نمیتوان از ترکیب دیگر رنگها به آن دست یافت. آنها در اصل، منبع دیگر رنگها به شمار میروند.
رنگ ثانویه، رنگی است که از ترکیب دو رنگ اصلی ایجاد میشود.
رنگهای مکمل به هر دو رنگی گفته میشود که در چرخه رنگ، مقابل یکدیگر باشند، مثل قرمز و سبز. هر رنگ ثانویه در اصل مکمل یک رنگ اصلی محسوب میشود.
رنگ گروه سوم از ترکیب یک رنگ اصلی با رنگ ثانویهای که در نقطهی مقابل چرخه رنگ است، ساخته میشود. راههای دیگر ساخت این رنگها از ترکیب سه رنگ اصلی و یا ترکیب دو رنگ ثانویه است.
رنگهای گروه سوم در حقیقت انواع قهوهایها و خاکستریها هستند.
چرخه رنگ در واقع یک راهنمای سودمند برای تشخیص رنگها و همچنین ترکیبات رنگها در هر نوع است.
یک اشتباه رایج وجود دارد و آن این است که تنها یک رنگ اصلی-قرمز، آبی و زرد- وجود دارد، در حقیقت واریاسونهای مختلفی از آبی، زرد و قرمز وجود دارد که همگی اصلی محسوب میشوند. مردم فکر میکنند هر وقت آبی و قرمز را ترکیب کنید به بنفش میرسید اما این همیشه درست نیست. گاهی ممکن است تاثیرات خنثی کنندهای بر هم بگذارند. خنثی شدن یک رنگ یعنی کاهش غلظت و حرارت آن رنگ. عمل خنثی شدن از ترکیب دو یا سه رنگ مکمل، ترکیب هر سه رنگ اصلی، ترکیب سفید یا سیاه با یک رنگ دیگر، و یا ترکیب دو رنگ اصلی که مانند مکمل عمل میکنند، صورت میگیرد. برای آگاهی از اینکه از ترکیب دو یا چند رنگ، چه رنگی حاصل میشود، باید یک جدول ترکیب رنگ مطابق شکل زیر ایجاد کرده و به خاطر بسپاریم:
عناصر رنگ:
ارزش(value)، یکدستی(saturation)، خنثی بودن(neutral)، دما(temperature)، بافت(texture) و وضوح(opacity)، شش عنصر رنگ هستند.
ارزش به معنی تیرگی یا روشنی نسبی رنگ است. اگر ما یک رنگ را در درجههای مختلف ارزش نگاه کنیم، درک ارزش آن رنگ آسانتر خواهد بود. وقتی یک تصویر سیاه و سفید باشد، میتوانیم به راحتی ارزش رنگ آن را بفهمیم، اما وقتی رنگی است، این کار غیر ممکن میشود. دانستن این مسئله اهمیت بسیاری دارد چرا که بر نسبت رنگها در یک اثر، تاثیر مستقیم دارد.
یکدستی، شدت رنگ قابل تشخیص از یک رنگ خاص یا میزان رنگی بودن است. ممکن است خیلی رنگی، پر حرارت یا بدون حرارت و سرد باشد. اگر شما chroma را از یک رنگ حذف کنید، یعنی آن را خنثی کردهاید.
خنثی بودن یعنی فقدان chroma. اگر یک رنگ حرارت نداشته باشد خنثی نامیده میشود.
دما، درجهای است که در آن یک رنگ برای لمس کردن، گرم یا سرد به نظر میآید.
بافت یعنی حالتی که ظاهر یک رنگ بر روی یک سطح به نظر میرسد. رنگها ممکن است بافت منسجمی داشته باشند یا اینکه انسجام کمتری داشته باشند، این تفاوت، بر ظاهر کلی آن رنگ تاثیرگذار است.
رنگ مات، شفاف و روشن بستگی به نوری دارد که از آن رنگ میگذرد. رنگ مات اجازه نمیدهد نور از آن عبور کند. رنگ شفاف اجازهی عبور نور کمی میدهد. و رنگ روشن، تمام نور را از خودش عبور میدهد.
کنترل تعادل بین این شش عنصر، به شما کمک میکند به تصویر خود قدرت بیشتری ببخشید و کنترل قدرت عناصر در دنیای بصری به شما این حس را میدهد که دنیا را کنترل کنید.
کنتراست:
کنتراست، یعنی تضاد و تفاوت شدید میان دو چیز، دو چیزی که با هم ارتباط نزدیکی دارند. اگر شما یک طرح دو بعدی را در هر طرحی در نظر بگیرید، خواه نقاشی باشد یا عکس و یا فیلم، کنتراست اجازه میدهد آنچه که دیدنی است، ببینیم.
درک راههایی که بتوان از طریق آن کنتراست را در عناصر تصویر ایجاد کرد، نقطهی شروع کار است. ما باید بدانیم که چرا بینندگان به آن توجه میکنند، و چگونه توجه مخاطب را از طریق کنتراست حفظ کنیم.
برای رویت یک تصویر، به کنتراست نیاز داریم، اما چه چیزی ما را وادار به واکنش میکند و رنگ چطور بر این واکنش اثر میگذارد؟
ما در کودکی تصاویری را دوست داشتیم که کنتراست زیادی در مرکز و لبهها داشتند، بعدها که بزرگتر شدیم معنی اشکال را درک کردیم. قطعا این مهارت مهمی برای پیشینیان ما بوده است، چرا که آنها از این طریق میبایست از راه دور دوست و دشمن، موجودات وحشی را از اهلی و نمونههایی از این دست را تشخیص میدادند.
به عنوان انسان ما به اشکال نرم و سخت توجه زیادی داریم. اجسام نوکتیز ما را به یاد چیزی میاندازد که آسیب میرساند و اجسام گرد و نرم ما را به یاد انسان و طبیعت میاندازد. به عنوان بیننده حواسمان به تصاویر با کنتراست بالا جلب میشود. نقاط پر رنگتر ابتدا دیده میشود به همین خاطر میبایست مهمترین قسمت تصویر، کنتراست بالایی داشته باشد.
سلسله مراتب در یک تصویر، اولویت بندی عناصر تصویر بر مبنای جذب توجه بیننده است. ایجاد سلسله مراتب از کنتراست، ارزش رنگ، پویایی، دمای رنگ، بافت، شکل و رنگهای مکمل، نقطه توجه بیننده را در تصویر هدایت میکند.
هارمونی رنگ:
هماهنگی خوشایند عناصر، در کل یک اثر هارمونی نامیده میشود. در واقع هارمونی یک هماهنگی آرامشبخش و صلحآمیز بین عناصر است. هارمونی احساس کلیت میبخشد، به معنی ایجاد رابطه بین یک چیز با دیگری است به شکلی که اجزا و تکهها از هم جدا نباشند. یکی دیگر از دلایل ایجاد مسیری که هارمونی داشته باشد، این است که خانوادهای از رنگها ایجاد شود که در کنار هم درست قرار گیرند.
اصول اولیه تصحیح رنگ در فیلم:
برای فیلمسازان آشنایی و درک اولیه از وظیفهی یک رنگپرداز کمک میکند تا به شکل و شمایل دقیق مناسبی برای آثارشان دست یابند. آگاهی از این موضوع از زمان شروع پردازش ایدهی هر اثری به کار میآید و در خدمت ارتباط هرچه بهتر با فیلمبردار هم قرار میگیرد؛ و تا آخرین مراحل پس از تولید نیز نقش خود را ایفا میکند. روی واسیچ، رنگپرداز فیلمهایی چون خون حقیقی و همزیستی، توصیههایی به کارگردانان دربارهی همکاری با رنگپردازان میکند که در وهلهی نخست از وظیفهی یک رنگپرداز آگاهی داشته باشند، به خلاقیتهای او احترام گذاشته و پذیرای نظرات او باشند، از تکنیکها تا حدودی آگاهی داشته باشند و دقیقا بدانند که چه میخواهند، چرا که با نرمافزارهای قدرتمند امکان شکلگیری بینهایت رنگ وجود دارد که اگر دقیقا ندانند که چه میخواهند به بیراهه خواهند رفت.
اصلاح رنگ در سینمای دیجیتال:
با بوجود آمدن کامپیوتر در دههی هشتاد میلادی، مصائب اصلاح رنگ کم کم از بین رفت. در حال حاضر برنامههای قدرتمندی برای اصلاح رنگ وجود دارد که از جملهی مهمترین آنها برنامهی داوینچی است که توسط آن میتوان فریم به فریم رنگ فیلم را اصلاح کرد. بهتر شدن این تغییرات نیازمند فیلمبرداری با فرمت خام است که در هنگام فیلمبرداری ضبط شده است. بهترین و کاملترین این فرمتها، RAW است که در هنگام تدوین و اصلاح رنگ امکانات گستردهای را در اختیار میگذارد. به عنوان مثال در این فرمت علاوه بر امکانات تغییر در دیگر فرمتها، امکان تغییر ISO را نیز میدهد. در سینمای امروز استفاده از این فرمت، علی رغم حجم بسیار بالا و مشکلات زیاد برای نگهداری این فایلهای حجیم و همچنین مراحل پس از تولید بسیار زیاد فیلمهای سینمایی، بسیار رایج است و این به خاطر امکانات زیادی است که در مرحله پس از تولید در خدمت فیلمساز قرار میدهد.
adobe premier، final cut، edius و after effect برنامههای کاربردی دیگری است که با استفاده از المانهای بسیار سادهتری میتوان اصلاح رنگ قابل قبولی با آن پدید آورد. در این بین که برنامههایی با هدف اولیهی تدوین هستند پریمیر به خاطر در دسترس بودن و همچنین پوشش بسیاری از نکات و ظرافتها از سایر برنامههای تدوین، برای اصلاح رنگ، کمی بهتر است. پریمیر با بوجود آوردن امکانات گسترده در زمینهی اصلاح رنگ طرفداران بسیاری برای خود بوجود آورده است. یکی از اصلیترین مزیتهای پریمیر نسبت به داوینچی این است که در این برنامه بر خلاف داوینچی، نیاز به اصلاح رنگ بر روی راش اصلی فیلمبرداریشده نیست و میتوان پس از تدوین و انتخاب بهترین راش مورد نیاز در هر صحنه، اقدام به اصلاح رنگ آن کرد اما در داوینچی ابتدا میبایست راش به طور دقیق انتخاب شود اصلاح صورت گیرد و بعد از آن تدوین را آغاز کرد. تغییرات احتمالی راشهای مورد نیاز در یک صحنه، از جملهی اشکالات زمانبری است که در برنامه داوینچی صورت میگیرد. به طور کل از برنامه داوینچی برای کارهای حرفهای و سینمایی استفاده میشود که زمان بسیاری برای آن صرف میکنند اما در فیلمهای کوتاه، تلهفیلم و مستندات تلویزیونی میتوان از برنامهی پریمیر استفاده کرد.
در ادامه توضیحاتی در مورد امکانات در اختیار قرار داده شده در برنامه پریمیر ارائه میشود که البته در برنامهی داوینچی نیز کاربرد دارد اما راه دسترسی گزینههای به خصوص در آن متفاوت است اما کارکرد ان به یک صورت است.
پریمیر پرو مجموعهی بسیار کاملی برای بهبود و اصلاح رنگ است. در ابتدا با اسکوپ شروع میکنیم، پریمیر پرو چهار اسکوپ دارد که برای اصلاح رنگ دائم با آن سر و کار داریم؛ مانیتور امواج که luma نام دارد و برای تنظیم کنتراست و روشنایی از آن استفاده میکنیم، وکتور اسکوپ که رنگ و سچوریشن را به شما نشان میدهد، RGB parade که رنگهای قرمز، آبی و سبز را به شکل کانالهای جداگانه نمایش میدهد و در نهایت YCbCr parade که شکل اصلی خود را به شکلی که معمولا برای ویدئو وجود دارد تبدیل میکند یعنی CR,Cb,Luma. وقتی به سراغ کلیپها میروید اسکوپها به شما نشان میدهند که در آن لحظه چه اتفاقی افتاده است. و به محض اینکه افکتها یا تغییراتی را روی کلیپها ایجاد میکنید آن تغییرات فوری روی این اسکوپها نشان داده میشوند.
افکتهای اصلاح رنگ:
پریمیر پرو حدود ۴۰ عدد افکت ویدئویی برای اصلاح رنگ دارد. علت اینکه از عدد دقیقی استفاده نکردم این است که قانون قطعی برای دستهبندی این افکتها در گروه اصلاح رنگ وجود ندارد.
در ادامه مروری بر این افکتها خواهیم داشت؛ خواهیم دید که از این میان ۱۰ مورد کاربردی است که با آشنایی با آنها میتوان تمامی کارهای اصلاح رنگ را انجام داد.
در پوشهای به نام adobe engineer افکتهای اصلاح رنگ وجود دارد. حدود ۱۷ افکت در این پوشه وجود دارد. در این ۱۷ مورد نیز موارد دارای اهمیت کمتر وجود دارد. اما چهار مورد بسیار مهم و کاربردی دارد که عبارت است از: fast color corrector, RGB color corrector, RGB curves, three way color corrector.
:RGB color corrector
این اصلی ترین افکتهاست که بر تونالیته رنگ اثر میگذارد. و با Gamma, Pedestal, Gain کار میکند.
که نوع رویکرد آن به تونالیته با سایر افکتها تفاوت دارد. سپس با RGB میتوانید با سطوح شدت رنگ کار کنید. و در پایان چیزی است به نام secondary color correction که به شما امکان میدهد یک بخش خاص از یک کلیپ را بر اساس رنگ، سچوریشن و لوما جدا کرد.
:RGB curves
نمودارهایی است که با آن میتوان مقدار سفید، قرمز، سبز و آبی را در تصویر کم و زیاد کرد.
: این افکت با استفاده از چرخه رنگ کار میکند.Fast color corrector
این افکت به شما اجازه میدهد رنگ را به مسیر دیگری بکشانید یا رنگ را در یک مسیر خاص بگردانید. در این قسمت چند کنترل لول داریم که لوما را تنظیم میکند.
دیدهاید تفاوت دارد، کنترل لول است. RGB color corrector که درGamma,Gain,Pedestal با و اینها
:three way color corrector
با سه چرخه کار میکند: یک چرخه برای سایهها یا مشکی، یکی برای خاکستری و یکی هم برای هایلایتها و سفیدیها.
در ادامه به معرفی شش افکت اصلاح رنگ کاربردی دیگر میپردازیم:
:change to color
این افکت،یک رنگ را برمیدارد و آن را تغییر میدهد.
:crop
شما معمولا از افکتهای crop استفاده میکنید تا نواحی خاصی از یک کلیپ را تحلیل کنید. برای این کار، رنگ را در نقطهی خاصی انتخاب کرده و همان نقطه را با یکی از چهار مورد بالا اصلاح خواهید کرد.
:leave color
یک رنگ را برمیدارد بقیه رنگها را بدون ساچوریشن میکند. میزان این سچوریشن نیز دست خود ماست.
:paint bucket
این افکت با اینکه اغلب یک افکت اصلاح رنگ محسوب نمیشود، در بعضی موارد عالی است. این افکت بهتر عمل میکند. change to color رنگی را درون رنگی دیگر تغییر میدهد و در برخی مواقع از
را هم تنظیم کنید. وقتی رنگی در آن میگذارید خیلی خوب است.Blending mode این به شما اجازه میدهد
:tint
این افکت برای این است که رنگ سپیا را در پریمیر پرو بدست آوریم.
:track matte key
در واقع این افکت برای هایلایت کردن قسمتی از فیلم است که سیاه و تیره است و پرسوناژ در آن قسمت تیره و تار دیده میشوند، با اضافه کردن تکهای سفید و جمع کردن آن با قسمتی که در سیاهی قرار گرفته است، باعث هایلایت شدن آن قسمت میشود.
کانالهای رنگ و نور:
چشمهای ما سه دریافتکنندهی رنگ دارد: قرمز، سبز و آبی.
دستگاههای تلویزیونی و مانیتورها به کمک پیکسلهای قرمز، سبز و آبی، رنگ را نشان میدهند. اما اکثر دادههای ویدئویی به کمک دو کانال رنگ و یک کانال لوما نشان داده میشوند. یک دلیل دیگر برای استفاده از این روش خاص این است که در روزهای نخستینی که تلویزیون آمده بود، شما به راههایی نیاز داشتید تا سیگنالهای سیاه و سفید را برای همان تلویزیون ارسال کنید. پس تصمیم گرفته شد که همهی اطلاعات سیاه و سفید و همهی اطلاعات لوما را قرار دهیم. در این روش جدا از اینکه روش مناسبی برای ذخیرهی اطلاعات است، برای تلویزیونهای سیاه و سفید هم مشکلی پیش نمیآورد.
دمای رنگ، هیو و سچوریشن:
ما از اصطلاحات متضادی برای توصیف رنگ استفاده میکنیم. ما یک صحنه را به لحاظ زیباییشناختی توصیف میکنیم. مثلا میگوییم در یک عکس به خصوص، غروب خورشید، گرم است و شاید صحنهی دیگری را سرد توصیف کنیم. اما در حقیقت وقتی به لحاظ علمی در مورد آن صحبت کنیم، قضیه برعکس است.
یک ستارهی آبی که یک ستارهی داغ است، متوسط ۱۵۰۰۰ درجه کلوین است،به این دمای رنگ میگویند. یک ستارهی قرمز که خیلی سردتر از آبی است، ۳۵۰۰ درجهی کلوین است. پس هرچند قرمز احساس گرما میدهد، و احساس آبی، سرما است؛ در سطح علمی، قضیه برعکس است. آسمان نیمهروز، روشن است، به لحاظ دمای رنگ خیلی داغ است؛ حدود ۶۰۰۰ درجهی کلوین میباشد، غروب خورشید سردتر است اما به لحاظ زیباییشناسی گرمتر است؛ حدود ۳۵۰۰ درجهی کلوین میباشد. لامپ فلورسانت که تقریبا ابر رنگ سبز دارد، حدود ۷۰۰۰ درجه کلوین به لحاظ دمای رنگ است. یک لامپ تنگستن که کمی سردتر است، اما احساس گرما دارد، خیلی سردتر است؛ ۲۵۰۰ درجهی کلوین است. خب معنی همهی اینها چیست؟ حالا کلیپی که نورپردازی مرکب دارد را چگونه تحلیل رنگ کنیم؟ صحنهای داخلی را که در داخل با نور تنگستن فیلمبرداری شده و رگههای نور مستقیم خورشید به داخل آمده است را در نظر بگیرید. در این فضا نورپردازی حالتی طبیعی دارد، به طور کل هر صحنهای که نور خورشید داشته باشد، یک ظاهر زیبای سفید، خاکستری یا خنثی دارد، زیرا مناسب با نور خورشید به تعادل رسیده است. این نورپردازی مرکب است باید بدانید که چطور با هایلایتهای ایجاد شده با نور مستقیم رفتار کرد که به یک هارمونی با نور مصنوعی داخلی برقرار کند.
وقتی در مورد کروما صحبت میکنیم، دو عنصر دارید: هیو و سچوریشن، که با کانالهای قرمز، سبز و آبی مشخص میشود اگر وکتوراسکوپ را روشن کنید، میبینید که این جعبههای کوچک قرمز، سبز و آبی در کنار این خطوط مشخص میشوند. این خطوط ایجاد شده، دقیقا در تطابق با چرخه رنگ هستند. چرخهی بیرونیِ چرخهی رنگ میتواند هیو را بچرخاند. با چرخاندن آن میتوان ترتیب سه رنگ را عوض کرد و در جای دیگری نشاند یا دو یا سه رنگ یکسان با هم ساخت. تعویض جایگاهها با تغییرات ۱۲۰ درجه بر روی چرخه رنگ امکان پذیر است. پس میتوان استفادههای متفاوتی از چرخه رنگ کرد، در رابطه با خطی که خط رنگ پوست نام دارد(زاویه ۱۲۰ درجه وکتور اسکوپ)، اگر در این مرحله بخواهیم رنگ پوست را تغییر دهیم، حتما نیاز نیست رنگ را بچرخانیم. میتوانیم رنگ پوست را برداشته و کمی ساعتگرد بچرخانیم(وکتور اسکوپ).
پس با در نظر داشتن این مفاهیم، یعنی دمای رنگ و کروما که همان هیو و سچوریشن است، برای تحلیل رنگ کلیپها هنگام اصلاح رنگ آنها، کار سریعتر انجام میشود.
یکسان نمودن نور و رنگ نماها:
فیلمبرداری یک ویدئو در موقعیت یکسان و زمان متفاوت در یک روز یا در شرایط نوری متفاوت، غیر عادی نیست. یک غروب و یک نیمروز را در ذهن مجسم کنید، در ظاهر یکی گرم و دیگری کمی سردتر به نظر میرسد، اگر این نماها پشت سر هم تدوین شوند یک تغییر کاملا واضح در تونالیته و colorcast خواهیم داشت. کاری که باید کرد این است که این گسستگی را برای بیننده به حداقل رساند. تطابق رنگ و تونالیته و کلیپهای متعدد نیاز به مهارت دارد. روند کار به این شکل است که ابتدا یک کلیپ اصلی را انتخاب میکنید و به تایملاین اضافه میکنید، بعد نما را اضافه میکنیم تا در کلیپ اصلی موجود در تایملاین تغییرات را ایجاد کنیم، و از افکت crop برای خلق صفحه نمایش دو بخشی استفاده کنیم، سپس تونالیته را مقایسه میکنیم، نسبت کنتراست و روشنی، نمای غیر اصلی را برای تطابق با نمای اصلی تنظیم میکنیم. بعد رنگها را میسنجیم، از ابزار RGB Parade و وکتور اسکوپ استفاده میکنیم، سرانجام رنگها را تنظیم میکنیم، خیلی ساده با هایلایتها شروع میکنیم آنها به بیشترین تنظیم نیاز دارند سپس میدتنها و سپس سایهها و در نهایت سچوریشن را تنظیم میکنیم، برای این کار از وکتوراسکوپ استفاده میکنیم. در تطابق رنگ هم به علم و هم به هنر احتیاج داریم.
تا حالا کسی درباره اصلاح رنگ آموزش نداده مرسی از توضیحات مفیدتون
لطفا آموزش داوینچی رزولو رو هم قرار بدید که اصلاح رنگ دقیق تری با شلوغی کمتر و دسترسی ابزار بهتری رو برای کاربر فراهم کرده
با تشکر